بدگمانی های فمینیستی در مورد پژوهش های مرتبط با تفاوت های جنسی تا حدودی مبتنی بر نظریاتی غیر علمی است.
 

بدگمانی فمینیست ها

بدگمانی های فمینیستی در مورد پژوهش های مرتبط با تفاوت های جنسی تا حدودی مبتنی بر نظریاتی غیر علمی است که در گذشته به چنین پژوهش هایی راه یافته اند. تا همین اواخر، مباحث مربوط به تفاوت های موجود میان دو جنس، غالبا با ادعاهایی درباره فرودستی زنان گره خورده بود.
 

نظر یک روان شناسی اجتماعی

یک روان شناس اجتماعی برجسته قرن نوزدهمی اعلام کرده بود تمام روانشناسانی که روی هوش زنان مطالعه کرده اند... امروزه به این نتیجه رسیده اند که آنها «زنان» نماینده پست ترین اشکال تکامل بشری هستند و به کودکان و بربرها نزدیک ترند، تا به یک مرد بزرگسال متمدن. گاه نیز بحث های فراوانی درباره اندازه کوچکتر سرو مغز زنان می شد.
 
همچنین در قرن نوزدهم، دکتر ادوارد کلارک، استاد دانشکده پزشکی دانشگاه هاروارد، مطلبی را ارائه کرد که هفده بار تجدید چاپ شد و در آن مطرح شده بود که زنان از نظر جسمی و فکری ضعیف تر از مردان هستند و نباید به همان روش مردان آموزش ببیند. هوریشو استورر، عضو انجمن پزشکی آمریکا در قرن نوزدهم، به طور خاص با تأکید بر عادت ماهانه زنان، آن را نوعی «جنون موقت» نامید که زنان را بیش از آنکه بتوانند کمک های پزشکی در اختیار دیگران بگذارند نیازمند این کمک ها می سازد.
 

تاکید بر تفاوت های جنسیتی

با این همه، امروزه بیشتر پژوهشگران تفاوت های جنسی که بر زیست شناسی تأکید می کند زن هستند. رابرت پول، برای آماده کردن کتاب خود درباره تفاوت های جنسی، مطالعه وسیعی انجام داد و با پژوهشگران بسیاری در این رشته گفتگو کرد. او از این واقعیت شگفت زده شد که این حوزه پژوهشی مردانه، درواقع زنانه است و بیشتر دانشمندانی که به پژوهش های حساسیت برانگیز و بی سابقه درباره تفاوت های جنسی انسان اندام می کنند، زن هستند.
 
به نظر می رسد این امر به دو دلیل باشد: نخست آنکه، مردان از انتشار هر یافته ای که ممکن است اتهام تبعیض جنسی برایشان داشته باشد، هراس دارند. دوم آنکه، به نظر می آید برخی پژوهشگران زن نسبت به یافته های همکاران مرد خود، مظنون بوده اند؛ آنها می گویند به این دلیل درگیر این موضوع شده اند که فکر می کنند پژوهشگران مرد از مطالعه دقیق زنان غفلت می ورزند. گروهی دیگر نیز به این دلیل دست به این کار می زنند که برخی تفاوت هایی که به سود مردان بوده، سبب کنجکاوی یا دردسر برای آنها می شده، در نتیجه می خواهند ببینند چه چیز می تواند این یافته ها را توجیه کند.
پول در می یابد که تقریبا تمام این زنان پژوهشگر خود را فمینیست یا دست کم هوادار اهداف فمینیستی می دانند... آنها نادان یا ابزار دست جامعه مردسالار نیستند، هیچ دستور کار پنهانی نیز ندارند، و همگی به یک شکل از چنین اشاراتی آزرده خاطر می شوند.
 
افزون بر این، بسیاری از این زنان پژوهشگر، مطالعات خود را در حالی آغاز کرده بودند که کاملا اعتقاد داشتند تفاوت های جنسی در کمترین حد است و عوامل اجتماعی سبب ایجاد تفاوت های موجود است. برای مثال، جان ویلیامز و دبورا بست مقایسه کلیشه ها در سطح بین المللی را با این اعتقاد آغاز کردند که این کلیشه ها کاملا بی اساس هستند، اما در نهایت به این نتیجه رسیدند که آنها دارای اعتبار رفتاری اساسی هستند و بیولوژی می تواند تا حدودی توجیه کننده آنها باشد. همچنین، دایان مالپرن قصد داشت نشان دهد که هر نوع تفاوت جنسیتی در زمینه ادراک، حاصل رویه های جامعه پذیری، اشتباه و بدعت در پژوهش، و جانبداری و تعصب بوده است:
پس از بررسی انبوهی از مقالات علمی مجله ها که ارتفاع آنها به چندین فوت می رسید و کتاب ها و فصل های متعددی از کتاب ها که حجم آنها به مرانه بیش از مجله ها بود، فکرم عوض شد. در رابطه با برخی توانمندی های ادراکی، تفاوت های جنسی روانی و در پاره ای موارد، بسیار قابل ملاحظه وجود دارد. بدون شک رویه های جامعه پذیری مهم است، اما شواهد خوبی وجود دارد مبنی بر آنکه تفاوت های جنسی زیست شناختی نیز نقش ایفا می کنند.
 
 معمولا تغییر عقیده درباره باورهای محوری، چندان خوشایند نیست، اما این پژوهشگران اظهار می کنند که این یافته ها آنها را مجبور به انجام این کار کرده است. پژوهش الینور مکابی منجر به این شد که او در مطالعه کودکان، تأکید بیشتری بر زیست شناسی داشته باشد. مکابی در یک سخنرانی علمی جدید، پس از اشاره به قالب های کلیشه ای داستان های تخیلی پسران و دختران جوان (داستان بتمن و مانند آن برای پسران و داستان عروس ها و رقص باله برای دختران)، به مخاطبان خود که همکاران علمی اش بودند گفت: «من هم می خواهم بگویم که حالم از این موضوع به هم می خورد.» اما حقیقت، حقیقت است.
 
دو گروه از فمینیست های تحصیل کرده درگیر این بحث هستند. یکی از این دو گروه اقدام به انجام این مطالعات کرده و به رغم میل خود مجبور به پذیرش این موضوع شده است که تفاوت های جنسی چشم گیرند و تا حد زیادی ریشه در زیست شناسی دارند و گروه دیگر بیشتر به نقد این پژوهش ها می پردازند و اصولا هیچ علاقه ای ندارد که چنین مطالعاتی صورت پذیرد. اگر تحقیقات مورد مناقشه به طور فراگیر پذیرفته شوند، نظریه این گروه فرو خواهد باشید.
 
نویسنده:  استون ای. رودز
 
منبع: کتاب «تفاوت های جنسیتی را جدی بگیرید!»